زمین منتظر

  • خانه
  • درد مصیبتی بر مصیبت 
  • تماس  
  • ورود 

دم عیده

04 اسفند 1395 توسط رقیه ملاشاهی
 نظر دهید »

دم عیده

04 اسفند 1395 توسط رقیه ملاشاهی

خانم های خونه دیگه دست بکار شدند و خونه تکونی رو شروع کردند ،اول کار شست و شو شروع کردن و بعدهم مرتب کردن و ….

ولی الان نوبته اینه برن سر کشو لباس ،اوه یادش اومد این لباس رو 6ماه پیش خریده بود ولی چرا نپوشیده بود پس چرا خریده بود آها از رنگش خوشش اومده بود یا چون offخورده بود انگیزه شده بود که بخره یا …

بسیاری از خونه ها همچین کشو هایی تو خونه دارند که توش یه سری لباس و … بلا استفاده مونده .

حالا خانم خونه واسه اینکه شلوغی کشو رو سرو سامون بده لباس های استفاده نشده رو میریزه پلاستیک زباله و بعد مستقیم سطل زباله سر کوچه .

اوج فاجعه اینجاست دلمون به حال پول بر باد رفته آقای خونه نمیسوزه  ولی یه داغی هر روز رو دلمون میاد اینکه سر سطل زباله همش کسایی رو میبینیم که اون لباس ها میشه خرج نان شبش و با فرو ختنش واسه زن و بچه نان تهیه میکنه …

البته که فقط مثال رو لباس زده شده ولی خیلی چیزا تو سطل زباله ها برای یه مرد نان آور چشمک میزنه .

کاش میشد هر کس مقداری پول برای نیازمندان کنار بزاره سر وقت مشخصی بده بهشون  آره با یه کار کوچیک دل خیلی ها رو میشه شاد کرد .به همین سادگی.

 نظر دهید »

فرزندشهید مدافع حرم

08 دی 1395 توسط رقیه ملاشاهی

غنچه زندگی ،ای ثمره و میوه زندگی 

فرزند شهید چگونه درد تو را درک خواهم کرد .عزیز دلم منی که برای خاموش کردن عذاب وجدانم گرفتن پول را بهانه میکنم و میگویم برای کسب درآمد پدرت شهید شد ،ای وای بر دل سیاه و تاریکم ،عزیزم چطور شبهای تنهایی تو را درک خواهم کرد ،چطور درک کنم که تو دلتنگ دست بابای برای دست کشیدن بر سرت ،چگونه درک توانم کرد که تو چه زجری میکشی وقتی بابا نیست که در آغوشت بکشد و بوسه بر سرت زند و مانند گلی تو را ببوید آه دلم پراز حرف ،چشم پر از اشک و گلویم پر از بغض ….

میخواهم فریاد بزنم و بگریم  ……

عزیزم فقط ببخش ببخش ببخش  تو بر گردن من حق داری …….

من عاشقانه دوستت خواهم داشت و سعی خواهم کرد که در این معامله که تو پدر دادی وسوزعشقی کشیدی …..من کاری نکنم که خون شهدا پایمال شود.

 نظر دهید »

درد مصیبتی بر مصیبت

04 دی 1395 توسط رقیه ملاشاهی

چه آرام و قرار دست بر دست هم میروند،چه آرامشی دارد آن زن هنگامی که در میان خلقی غریبه دستانش در دست مردش است،چه شکر خدایی میکند آن مادر که پسرش عصایی برای قدمهایش به سوی دوست میشود،و چه غروری دارند زنان در میان این ستون ها هنگام پیاده روی به سوی کعبه عشاق،آری درمیان این عشق دلم آتش گرفت اما نه از اینکه من آنجا نیستم و این عشق را درک جسمی نکردم از این میسوزم…..بی بی زینب وقتی بعد چهل روز به خیمه گاه برگشت دست مردی نداشت که همراهیش کند یا جوانی زیر بغل بی بی زینب را بگیرد و دلداریش دهد به نبود عزیزان…..

حالا فهمیدم وقتی میگویند وای از دل زینب یعنی چه……

بانوی من صبرت بسیار زیبا بود .

 نظر دهید »

سر سپرده آقا

25 آبان 1395 توسط رقیه ملاشاهی

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

زمین منتظر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • محافظین حریم زینب سلام الله علیها
  • عید

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس