درد مصیبتی بر مصیبت
چه آرام و قرار دست بر دست هم میروند،چه آرامشی دارد آن زن هنگامی که در میان خلقی غریبه دستانش در دست مردش است،چه شکر خدایی میکند آن مادر که پسرش عصایی برای قدمهایش به سوی دوست میشود،و چه غروری دارند زنان در میان این ستون ها هنگام پیاده روی به سوی کعبه عشاق،آری درمیان این عشق دلم آتش گرفت اما نه از اینکه من آنجا نیستم و این عشق را درک جسمی نکردم از این میسوزم…..بی بی زینب وقتی بعد چهل روز به خیمه گاه برگشت دست مردی نداشت که همراهیش کند یا جوانی زیر بغل بی بی زینب را بگیرد و دلداریش دهد به نبود عزیزان…..
حالا فهمیدم وقتی میگویند وای از دل زینب یعنی چه……
بانوی من صبرت بسیار زیبا بود .